امواج
همانند امواج که به شنزار ساحل راه میجویند دقایق عمر ما نیز به سوی فرجام خویش میشتابند .دقیقه ها به یکدیگر جای میسپارند .و در کشاکشی پیاپی از هم پیشی میجویند .ولادت که روزگاری از گوهر نور بود .به سوی بلوغ میخزد و انگاه که تاج بر سرش نهادند .خسوفهای کژخیم شکوهش را به ستیز بر میخیزند .زمان که بخشنده بود موهبتهای خویش را تباه میسازد .اری زمان فرهی جوانی را میپژمرد .بر ابروان زیبا شیرارهای موازی میافکند .و گوهرهای نادر طبیعت را درکام میکشد .از گزند داس دروگر وقت هیچ روینده را زنهار نیست .مگر ترانه من که در روزگار نامده بر جای میماند .تا به ناخواست دست جفا پیشه دهر .. ارج تورا بستاید.
پنجشنبه 24 آذر 1390 - 11:25:42 PM